قلههای رفیع ادبیات و دستهای کوتاه ما بحث نامفتوح آثاری که به فارسی برگردان نمیشوند
رماننویس ایرانی با بضاعت مزجاه خویش مینویسد. او با امکانات اندکی که دارد، خود را درگیر تعهدی کاملا شخصی میکند و میکوشد تا به واسطهی رمان، زمینهی اندیشیدن به وضعیتی دیگر را فراهم سازد. اما این عمل بیش از آن که از سر سادهدلی باشد، حاکی از اشتیاقی شورانگیز و صداقتی تام و تمام است که رماننویس را وامیدارد تا در دل سکوت و تنهایی هر دم فزایندهاش به اعماق هستی نقب بزند. و اگر آلبر کامو بر آن بود که « نویسندگان شاهدان این جهان اند و نه مامور» با وجود این، رماننویس ما گویی ماموریتی پنهان برای خود قائل میشود و با تعهدی مضاعف بر صفحهی تردیدهایش قلم میگرداند. او از نقصانی در کار و بار این جهان رنج میبرد که ــ باری به هر جهت ــ بدان وقوف یافته و چارهای جز نمایش آن ــ گیرم در تماشاخانهای بدون تماشاچی ــ ندارد. از این رو، نمیتواند به استقبال جدی و پایدار عمومی از مورد ارائهی خود چشم داشته باشد.
رمان ــ فارسی ــ نویس در ملکی میزید بیگانه و بدگمان نسبت به شکل و شمایل چیزی موسوم به کتاب؛ رمان که دیگر قالبی غربی دارد! و گاه هم بسیار طول میکشد تا برخی از بهترینهای همین قالب به فارسی برگردان شوند. بله، اتفاقا این مسألهای است که بسیار میارزد مقدمتا، هرچند فیالبداهه اما البته با احساس ضرورتی توأمان، حداقل چند سطری به آن اختصاص داده شود .
در مواجهه با فهرستهای منتخب آثار برتر ادبیات جهان، گاه به عناوین کتبی برمیخوریم که یا چیز چندانی در بارهی آنها نمیدانیم یا به کلی با اعتبار و معروفیتشان بیگانهایم.
البته در اینجا به این کار نداریم (هرچند باید کار داشته باشیم) که فهرستهای مذکور از سوی کدام نهاد یا موسسهای و با چه اهداف پیدا و پنهانی منظم و منتشر میشوند و یا حتی جای برخی از شاهکارهای مسلم ادبیات در آنها خالی است حالا به عمد یا به سهو؛ یا مثلا به این کار نداریم که سهم ادبیات فارسی در چنین فهرستهایی چقدر است و کدام اثر بزرگی را در این زبان در بر میگیرد. در اینجا عجالتا به این میپردازیم که برخی از این آثار که انگشتشمار نیز هستند، نه تنها هنوز به فارسی درنیامدهاند بلکه پس از گذشت این همه سال از آفرینششان، حتی معرفی مختصر درخوری نیز در هیچ کجا در بارهی آنها صورت نگرفته است. به عنوان نمونه در اینجا تنها به چند اثر داستانی برتر ادبیات جهان اشاره میشود که تاکنون خوانندهی فارسی زبان از مطالعهی آنها محروم مانده است.
از نجیب محفوظ مصری آثاری چند به فارسی ترجمه شده است. اما ظاهرا اغلب همه جا روی کتاب « بچه-های محلهی ما » تاکید می شود؛ رمانی که محفوظ آن را در سال 1959 نوشته و گویا قرار نیست هرگز گرد فراموشی بر آن بنشیند.
یکی دیگر از آثار مطرح قارهی سیاه به قلم طیب صالح نویسندهی سودانی به نگارش درآمده که « موسم الهجره الی الشمال » نام دارد. اثری که برندهی سومین دورهی جایزهی رمان عربی شده و طی سی سال گذشته پرفروش ترین رمان عربی بوده است.
در مورد رمانهای نجیب محفوظ و طیب صالح شاید تنها عطاالله مهاجرانی باشد که با شیفتگی قابل انتظار و البته شایان ستایشی سخن به میان میآورد: « اما با صراحت عرض میکنم که ما با ادبیات جهانی فاصلهی زیادی داریم. حتی با ادبیات داستانی افریقا که امروزه چند برندهی جایزهی نوبل در میان آنهاست. و آنهایی که نوبل هم نگرفتهاند مثل طیب صالح که در سال 1966 رمان جهانی شگفتانگیز « موسم الهجره الی الشمال » را نوشته است. ما در ادبیات داستانی خودمان ــ با احترام بسیار به همهی نویسندگان عزیز هموطن ــ کتابی قابل مقایسه با کتاب طیب صالح و یا « بچه های محله ی ما » نوشتهی نجیب محفوظ نداریم.»
و یا وقتی که در « مکتوب » (وبلاگش) مینویسد: « کتاب صالح را به عنوان یکی از صد رمان برتر ادبیات جهانی محسوب کردهاند. این رمان در سال 1966 برای اولین بار در بیروت چاپ شده است. ترجمهی انگلیسیاش را انتشارات پنگوئن در زمرهی ادبیات کلاسیک منتشر کرده است. نکته خواندنی دربارهی رمان صالح، ممانعت از نشر آن در سودان و سایر کشورهای عربی است. کتاب نزدیک به سی سال در مصر ممنوع بوده است. اما چند سال پیش که کتاب در مصر چاپ میشود، در همان هفتهی اول، صد هزار نسخه از آن به فروش میرسد. ترجمهی روسی این کتاب نیز در چاپ نخست، یک میلیون نسخه بوده است. و ترجمه به بیش از بیست زبان زندهی دیگر. »
چنان که مهاجرانی تصریح میکند، رمان طیب صالح را خود وی به فارسی ترجمه کرده و این کتاب در ارشاد منتظر مجوز انتشار است.
« خاطرات یک دیوانه و داستانهای دیگر » اثر لو سیون نویسندهی چینی است که در 1918 آن را نوشت و آیین کنفسیوس را به شدت مورد حمله قرار داد؛ کتابی که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
یک اثر دیگر متعلق به گیمارائیس رزا نویسندهی برزیلی است یعنی« سرتایوی بزرگ، کوره راهها» که با عنوان « شیطان در بیابان » به انگلیسی ترجمه شده است.
اما فهرست شاهکارهایی که هنوز به فارسی در نیامدهاند و یا اگر هم به فارسی درآمدهاند، شکل ناقص و ضعیفی دارند، به همین چند اثر از ادبیات جهان محدود و منحصر نمیشود؛ چراکه میتوان برخی از بهترین آثار نویسندگان بزرگ دیگر را نیز به آن افزود: ساموئل بکت مثلا سه گانهی معروفش ( مولوی ــ مالون می-میرد ــ نام ناپذیر )، جفری چاسر ( داستانهای کانتربوری )، آلفرد دوبلین ( برلین، میدان الکساندر )، رالف الیسون ( مرد نامرئی )، لارنس ( پسران و عشاق )، هالدور لاکسنس ( مردم مستقل )، دوریس لسینگ ( دفترچهی طلایی ) و ...
بدین ترتیب، خوانندهی احتمالی دوستدار ادبیات جدی و البته ترجیحا رماننویس بی بضاعت ما هیچکدام نمی-توانند به آثار سترگی دسترسی پیدا کنند که بر ادب و فرهنگ جهان تأثیر انکارناپذیری داشته اند.